۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

چگونه مردم افغانستان می توانند با دموکراسی کنار بیایند!

پذیرش اهدافی که گفتمان دموکراسی به بخش های مورد نظرش داده است، از سوی اکثریت مردم افغانستان، با چالش‌های جدی مواجه است. بخش هایی از قبیل مردم، آزادی، حقوق بشر، حقوق زنان، و...  با فرهنگ، سنت و باورهای دینی مردم، همخوانی نداشته و فاقد یکی از دو شرطی است که برای موفقیت یک گفتمان بیان می‌شود.

علاوه بر تضاد معانی بخش های گفتمان دموکراسی با اصول بنیادین جامعه، گفتمان‌های رقیب در شالوده‌شکنی و تضعیف گفتمان دموکراسی نقش عمده داشته‌اند. حضور دائمی طالبان در اکثر خاک افغانستان، بیشتر حضور گفتمانی است تا نظامی. بسیاری از مردم افغانستان، طالبان را از خود دانسته و به راحتی به آنان پناه می‌دهند. مجاهدین نیز در طرد و ضدیت با گفتمان دموکراسی، دست کمی از طالبان نداشته است.

خلاصه، این که بخش «مردم» که بر انسان‌محوری، استوار است، در برابر خدا‌محوری که با گوشت و خون مردم عجین شده است، نمی‌تواند برابری کند. حقوق بشر، بیشتر باعث دوگانگی ارزشی، شکستن هنجارهای اجتماعی و هرج و مرج ارزشی در جامعه شده است. آزادی در ابهام کامل قرار داشته و متاعی شده برای عده‌ای که به نام آن، دکان باز كرده‌اند. کشت خشخاش، چندین برابر نسبت به زمان طالبان افزایش یافته است. وقتی روزانه چندین انفجار در شهر های بزرگ و پایتخت، صورت می‌گیرد، بخش «مبارزه با تروریسم» بيشتر به شوخی شبیه است تا جدی.
با توجه به موانع گفتمانی که فراروی دموکراسی در افغانستان وجود دارد و در این تحقیق، با چارچوب نظری گفتمان، به تفصیل تحلیل شد، لازم است نکات و پیشنهادات ذیل را ارائه نماییم:
لازم است گفتمان دموکراسی در معانی‌اي که به بخش های مورد نظرش داده است، تجدید نظر اساسی نماید. خصوصاً بخش های آزادی، حقوق بشر، مبارزه با تروریزم و خشخاش.
آزادی با مفهومي که در جوامع غرب وجود دارد، با فرهنگ، آداب، سنن و باورهای مردم سازگاری ندارد. تأکید بیش از اندازه روی آن، باعث می‌شود که هم مردم متضرر شوند، هم دموکراسی. حقوق بشر، با این روندی که به پیش می‌رود، هر روز دشمنان ملت را بر افغانستان بیشتر مسلط خواهند کرد. حقوق بشر با بسیاری از ارزش‌ها و باورهای مردم در تضاد است و تأکید بیش از حد روی آن، باعث رویگردانی مردم می‌شود.
در مورد مبارزه با تروریزم، باید بین مردم افغانستان، خصوصاً پشتون‌های جنوب و گروه القاعده تفکیک نمود. اگر وضع به این صورت پیش رود، بیش از نصف جمعیت افغانستان، هوادار طالبان خواهند بود، آیا باید همه آنان را بمباران نمود؟ آیا هر کسی به نحوي که از گفتمان دموکراسی رویگران است را باید به جرم شورشی بودن و تروریست از بین برد؟ پس گفتمانی که با شعار مردم به میدان آمده است، به ضد مردم تبدیل می‌شود.
با این که میلیاردها دلار در کنفرانس‌های مختلف به افغانستان کمک شده است، اما فقر و بیکاری در این کشور بیداد می‌کند. تا کنون میزان فسادی که در حکومت دموکراسی پدید آمده است، در تاریخ افغانستان سابقه نداشته است.[i]
موضوع دیگری که در ارتباط مستقیم با موفقیت دموکراسی است، حل مشکل کشت خشخاش است. شاید هیچ عقل سلیمی قبول نکند که تنها راه‌حل این مشکل، تخریب مزارع است. چه این که همان تعداد معدود از مردم که از این طریق امرار معاش می‌کنند، یا از گرسنگی هلاک شده یا راهی کشورهای همسایه خواهند شد. امروز در دنیا حدود 500 هزار تن تریاک در کشورهای هند، ترکیه و برزیل کاشته می‌شود. چرا تمامی تریاک به دست آمده در افغانستان، به مواد مخدر تبدیل می‌شود. اگر واقعاً گفتمان دموکراسی در صدد مسلط شدن است، باید معنی دیگری غیر از مبارزه به بخش «خشخاش» بدهد. بیرون راندن قاچاقچیان و هدایت محصولات به سوی مصارف دارویی، بهترین راه است که می‌تواند این معضل را برای همیشه حل نماید. کشورهای همسایه نیز مي‌توانند به جای هزینه‌های هنگفت انسانی و مالی در داخل مرزهای خود،  به این پروسه بپیوندند.
جایگزین کردن کشت های مفید و سودآور دیگر بجای خشخاش نیز می تواند مفید و موثر باشد، ولایاتی مانند هرات زمین های مناسبی برای کشت زعفران که به عنوان گرانترین چاشنی غذایی جهان محسوب می شود دارد، اگر دولت در این بخش سرمایه گذاری کند افغانستان این ظرفیت را دارد که با کشور هایی مانند اسپانیا و ایران رقابت کند و خود به صادر کنند این ماده غذایی با ارزش تبدیل شود.
مهمترین و حیاتی ترین نکته برای افغانستان قرن 21 ایجاد و فراهم نمودن امنیت پایدار است، امنیت پایدار فقط در هنگامی به دست می آید که همه گروهها بر سر میز مذاکره حاضر شود و به یک توافق دسته جمعی برسند. دولت آقای کرزای باید تلاش کند که به خواسته های همه گروهها گوش داده و به خواسته های مشروع و قانونی آنان در چهار چوب قانون اساسی جامعه عمل بپوشاند. در غیر این صورت افغانستان وارد یک جنگ داخلی که به مراتب خونین تر از جنگ های گذشته خواهد بود وارد می شود. این امر نه تنها برای افغانستان بلکه برای همه جهان امری دشوار خواهد بود و امنیت جهانی به خطر خواهد افتاد.
ارتش به عنوان دیوار محافظ کشور باید تقویت شود، کشور های خارجی بجای انجام عملیاتهای سر خود که در آن غیر نظامیان کشته می شوند باید بیشتر بر آموزش اردوی ملی و نیروهای افغان تلاش کنند.
یکی دیگر از برنامه های بسیار ضروری آموزش نسل آینده و کودکان کشور است، آنها به عنوان سرمایه اصلی و آینده کشور باید بطور خاص در کانون توجهات دولت باشند.
ساخت دانشگاهها و مراکز آموزشی عالی برای نسل جوان یک امر ضروری است، دولت باید در هر شهر بزرگ مراکز عالی آموزشی تاسیس کند. در این مراکز علاوه بر فنون روز علمی باید علوم اعتقادی و اخلاقی نیز آموزش داده شود. جوانان افغان نیز باید آگاه باشند تا هرکسی برای مقاصد خود از آنها سوء استفاده نکند، لازم است تا جوانان به تحصیل علم بپردازند تا آینده مملکت از لحاظ علمی و فکری تامین شود.
در امور امنیتی و اجتماعی، مشورت با علما و ریش سفیدان روشن فکر، نیز می تواند در پیشرفت کشور و کوتاهی دست جنایت کاران و قاتلین ملت تاثیر بسزایی داشته باشد، تشکیل شورای علما، دانشگاهیان، روشنفکران و ریش سفیدان یکی از این راهها است.
برای مبارزه با فساد اداری اخراج و زندانی کردن کارمندان فاسد شاید بدترین راه باشد، باید اصولی و بنیادی این افراد را به تعالیم اسلامی آگاه کرد و آموزش های دستورات اسلامی را باید در تمام ادارات دولتی و خصوصی بطور منظم و روزانه به اجرا در آورد. اقامه نماز های پنجگانه با جماعت و تفسیر قرآن و احادیث نبوی بهترین راه برای مبارزه با فساد اداری است.
دولت باید مردم را از خود راضی کند، مشکلات اصلی مردم امروز در افغانستان عبارت است از: فقر، سواد و تحصیلات، عدم وجود امکانات شهری، نبود آب بهداشتی، آلودگی روزافزون هوا در شهر های بزرگ مانند کابل و هرات، نا امنی روز افزون و... با هدف قرار دادن این موارد و رفع آنها مردم در برابر قانون خود به خود سر فرود می آورند.
در کنفرانس بن همه گروههای بجز طالبان حاضر بودند، در آن زمان طالبان به عنوان دشمن شناخته می شدند، اما امروز با گذشت نزدیک به ده سال که در مقابل آنان عاجز مانده اند، طالبان به برادر تبدیل شده ند، چرا در همان روز های اول که حاکمان امروزی سرگرم تقسیم قدرت بودند به این فکر نیفتاند که طالبان افغانی برادران آنها هستند و هر برادر در کشور خود حق مشخصی دارد تا شاید این همه خون ریزی نمی شد و مردم بی گناه آواره نمی شدند. امروز که طالبان برادر شدند باید بیش از پیش بر این مسئله مهم تاکید شود که حکومت افغانستان نباید از یک طیف سیاسی و نژادی خاص تشکیل شود و باید به همه گروههای افغان فضا برای فعالیت داده شود.
از مشکلات سیاسی دیگر افغانستان عدم وجود احزاب سیاسی برای فعالیت است، دولت باید شرایطی را فراهم آورد که روشن فکران به سوی احزاب جزب شده و در آن فعالیت در چهارچوب قانون داشته باشند.


[i] . صالحی، پیشین، 180.
a.       دائرةالمعارف آریانا

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر